سفیرادب پارسی Ambassador of Persian literature

تشریح کتب زبان وادبیات فارسی درراهنمایی ومتوسطه Anatomy books in Persian literature in secondary school levels

سفیرادب پارسی Ambassador of Persian literature

تشریح کتب زبان وادبیات فارسی درراهنمایی ومتوسطه Anatomy books in Persian literature in secondary school levels

تبریک حلول سال 1391 شمسی و فرا رسیدن نوروز باستانی

فرا رسیدن سال 1391 شمسی و نوروز باستانی بر همه ایرانیان آزاده مبارک باد

مدیریت وب : عبدالحمید خدایاری

Happy New Year and ancient tradition

Web Manager: Abdol hamid Khodayari

درس سوم فارسی سوم راهنمایی / دروازه ای به سمت آسمان

درس سوّم فارسی سوّم راهنمایی / دروازه ای به سمت آسمان

پای نهادن: قدم گذاشتن       کرب: سرزمین      بلا: آزمایش، امتحان

کربلا: سرزمین آزمایش و امتحان          قافله: کاروان        مُلحق شود: بپیوندد

پندار: حدس و گمان            محفوظ داشتن: حفظ کردن، نگهداری

عظیم: بزرگ            می­ انگارند: نصوّر می­کنند، گمان می­­کنند

(صلح و جنگ) و (پیر و جوان): آرایه ­ی تضاد دارند.                

ناگاه: ناگهان، به ناگاه.                     جاودانگی: ماندگاری.

بی­ وقفه: بی­ درنگ، بدون توقّف.             باز ایستادن: متوقّف شدن.

حیات معمول: زندگی طبیعی، زندگی عادی.

در عبارات:«کشتی­ها به گل نشستند» و «اتومبیل­ها گریختند» و «رودخانه ماند و نظاره کرد» آرایه­ی جان­دار پنداری(جان­بخشی به اشیا) وجود دارد.

دنباله در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

آب و آیینه - درس دوم فارسی سوم راهنمایی

آب و آیینه - درس دوّم فارسی سوم راهنمایی

قالب شعر«آب و آیینه» غزل امروز است. و شاعر آن را در ستایش و بزرگ­داشت

«امام رضا علیه­السّلام» سروده است. چند بیت از اصل این غزل، حذف شده­ است.

چشمه­های خروشان تو را می­شناسند

موج­های پریشان تو را می­شناسند

موج­های پریشان: استعاره از انسان­های نیازمند و دردمند.

چشمه­های خروشان: استعاره از انسان­هایی که مانند چشمه زلال و شفّاف و پاکیزه هستند

و به سمت دریا در تکاپویند.

استعاره: در لغت به معنی به عاریت گرفتن. در اصطلاح ادبیات فارسی بکار بردن

واژه­ای است به جای واژه دیگر با علاقه شباهت، با وجود قرینه. استعاره در واقع

تشبیه ی موجز و فشرده است؛ که تنها "مشبه ­به" آن باقی مانده باشد. علاوه بر آن شاعر در تشبیه، ادعای همانندی دوپدیده را دارد؛ امادراستعاره ادعای یکسانی آن دو را. این دو ویژگی، استعاره را هنری­تر و خیال انگیزتر از تشبیه می­کند. مثال: ای گل خوش نسیم من! بلبل خویش را مسوز// کز سر صدق می­کند شب همه شب دعای تو

"گل خوش نسیم" استعاره از معشوق و "بلبل" استعاره از عاشق است.

معنی بیت: انسان­های زلالِ پاکیزه(چشمه­های خروشان) و دردمندانِ نیازمند(موج­های پریشان) به سمتِ دریای وجود تو جاری هستند.

دنباله در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

ستایش - پیش درآمد فصل اول کتاب فارسی سوم راهنمایی

ستایش

ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ و خدایی    نروم جز به همان ره که توام راه نمایی- سنایی غزنوی

مَلِک: پادشاه ، صاحب ملک . ج . ملوک - ذکر: یاد کردن ، بیان کردن . یادآوری

خدا :  1 - آفرینندة جهان . 2 - مالک ، صاحب 

شعر فوق، بیت آغازین یکی از غزل­های «سنایی» است.

معنی: پادشاها! ]برای آرامش درونم[ از تو یاد می­ کنم که پاکیزه و آفریننده ­ای و جز به آن راهی که تو نشانم می دهی، نمی­ روم.   -   ملک: مناداست و (ا) حرف ندا.

منادا: کلمه ­ای ­است که بعد یا قبل از حروف ندا قرار گرفته و مخاطب جمله ­ی وابسته به خود می­شوند. منادا در شمار جمله­ ی کامل محسوب می ­شود و بیت فوق، شش جمله دارد: ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ(پاک هستی) و خدایی (خدا هستی)/  نروم جز به همان ره که توام راه نمایی.

در سال گذشته خواندیم:« پاکا! ملکا! مُلکِ جان­ها از انِ توست و جمله دل­ها به فرمانِ تو». در این عبارت، «پاکا! ملکا!» هر دو منادا هستند. و (ا) پایانی کلمات، حرفِ نداست. منادا در حکم جمله ­ی کامل است.

مُلک: سرزمین

مَلِک: فرمان­روا، پادشاه

مِلک: خانه و زمین

مَلَک: فرشته

شناخته­ ترین حروف ندا، عبارتند از: ای، یا، ا، ایا و ... . مثال: سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ...

تحمیدیه: به معنای حمد و ستایش خداوند و در اصطلاح عبارت است از مقدمه ­ای که در آغاز کتاب­ها در ستایش خدا و برشمردن نعمات و صفات او آورده می شود.

دنباله در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

درس اول از فصل اول فارسی سوم راهنمایی

اسلام و انقلاب اسلامی

به گفتار پیغمبرت راه جوی                 دل از تیرگی­ها بدین آب شوی    (فردوسی)

گفتار: سخن، حدیث، فرموده، فرمایش. جُستن :1 - طلب کردن . 2 - جستجو کردن . 3 - یافتن .

معنی: راه  را از فرمایشات پیامبرت جست­ وجو کن و با سخنان زلال او تیرگی­ها و آلودگی­هایِ درونت را شُست ­و شو بده.


زیبا زیستن

زیستن: زندگی کردن.  رحمت: 1 - مهربانی ، دلسوزی . 2 - بخشایش ، عفو.   سعادت: 1- خوشبختی . 2 - خجستگی .  حکمت: 1 - علم ، دانش . 2 - راستی ، درستی . 3 - کلام موافق حق .طنین: 1 - بانگ کردن مگس ، ناقوس. 2 - بانگ ، صدا. 3 - نوسانات فرعی صدا، پژواک .دل­نشین: 1 - خوش آیند، آن چه در دل نشیند. 2 - مؤثر.  مشتاق: آرزومند، مایل و راغب .فرهنگ: 1 - علم ، دانش . 2 - تربیت ، ادب . 3 - واژه نامه ، کتاب لغت . 4 - عقل ، خرد. 5 - تدبیر، چاره .آبشخور: = آبشخوار. آبشخورد: 1 - جای خوردن یا برداشتن آب . 2 - ظرف آبخوری . 3 - منزل ، مقام . 4 - بهره ، قسمت . 5 - سرنوشت.  گنجینه: خزانه ، جای نگه داری زر و سیم .  همواره: پیوسته ، همیشه. اعظم: 1 - بزرگتر، بزرگوارتر. 2 - درشت تر.  متعال: بلند شونده ، بلند پایه ، والا، برتر.سیما: 1 - چهره ، قیافه . 2 - علامت ، هیئت . ظاهر: 1 - پیدا، آشکار. 2 - روی بیرونی هر چیزی .کردار: کار، عمل. غنیمت: هر آن چه که در ج نگ از حریف شکست خورده به دست آید. 2 - در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد. غنیمت شمردن :  فایده و سود دانستن.

واژه­های متضاد: جوانی/ پیریتن­درستی/ بیماری - بی­ نیازی/ نیازمندیآسایش/ گرفتاری - زندگی/ مرگ

پی­آمد: 1 - عارضه . 2 حادثه.  امان: 1 -  بی­ترسی، ایمنی. 2 - زنهار، پناه. بیهوده = بی­هوده = بیهده :1 - باطل . 2 - بی - ثمر، بی فایده . 3 - بی معنی ، پوچ ، یاوه .گشاده­رو: خوشرو ، بشاش. تعالی: 1 - بلند پایه گردیدن . 2 -  بلندی ، برتری -  روا: 1 - جایز. 2 - حلال . 3 - سزاوار. -حاجت: 1 - ضرورت ، نیاز. 2 - امید، آرزو. ج . حاجات ، حوائج . - نصرت: یاری ، کمک .  -  مظلوم: ستمدیده. - بازداشتن: منع کردن ، توقیف کردن. - مثل: 1 - سخن مشهور.2 - داستان ، قصه . 3 - عبرت . 4 - پند، اندرز. - رنج: 1 - آزار، آزردگی . 2 - اندوه ، درد. 3 - تلاش ، کوشش.  رنجور: 1 - رنج کشیده . 2 - دردمند، بیمار. 3 - غمگین ، آزرده. - قهر: 1- خشم و غضب. 2- عذاب کردن، تنبیه کردن. 3 - ظلم و زور. 4 - توانایی ، چیرگی . - درگاه: 1 - بارگاه . 2 - پیشگاه ، آستانة در. - وصایا: جِ وصیت ، پندها، اندرزها.  - گناه: بزه ، کار بد. - خطبه: 1- سخنرانی ، وعظ. جمع آن خطب. 2- عقد جملاتی به زبان عربی که هنگام عقد ازدواج و برای مشروعیت دادن به آن گفته می­شود.                                    

علی علیه­السّلام:

جمال­ العلم نشره و ثمرتهُ العمل به و صیانتهُ وضعهُ فی اهلهِ

زیبایی دانش در نشر آن است. میوه­اش عمل به آن و نگهداریش اینست که آن را در اختیار اهلش بگذارد.

دنباله در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...