سفیرادب پارسی Ambassador of Persian literature

تشریح کتب زبان وادبیات فارسی درراهنمایی ومتوسطه Anatomy books in Persian literature in secondary school levels

سفیرادب پارسی Ambassador of Persian literature

تشریح کتب زبان وادبیات فارسی درراهنمایی ومتوسطه Anatomy books in Persian literature in secondary school levels

ستایش - پیش درآمد فصل اول کتاب فارسی سوم راهنمایی

ستایش

ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ و خدایی    نروم جز به همان ره که توام راه نمایی- سنایی غزنوی

مَلِک: پادشاه ، صاحب ملک . ج . ملوک - ذکر: یاد کردن ، بیان کردن . یادآوری

خدا :  1 - آفرینندة جهان . 2 - مالک ، صاحب 

شعر فوق، بیت آغازین یکی از غزل­های «سنایی» است.

معنی: پادشاها! ]برای آرامش درونم[ از تو یاد می­ کنم که پاکیزه و آفریننده ­ای و جز به آن راهی که تو نشانم می دهی، نمی­ روم.   -   ملک: مناداست و (ا) حرف ندا.

منادا: کلمه ­ای ­است که بعد یا قبل از حروف ندا قرار گرفته و مخاطب جمله ­ی وابسته به خود می­شوند. منادا در شمار جمله­ ی کامل محسوب می ­شود و بیت فوق، شش جمله دارد: ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ(پاک هستی) و خدایی (خدا هستی)/  نروم جز به همان ره که توام راه نمایی.

در سال گذشته خواندیم:« پاکا! ملکا! مُلکِ جان­ها از انِ توست و جمله دل­ها به فرمانِ تو». در این عبارت، «پاکا! ملکا!» هر دو منادا هستند. و (ا) پایانی کلمات، حرفِ نداست. منادا در حکم جمله ­ی کامل است.

مُلک: سرزمین

مَلِک: فرمان­روا، پادشاه

مِلک: خانه و زمین

مَلَک: فرشته

شناخته­ ترین حروف ندا، عبارتند از: ای، یا، ا، ایا و ... . مثال: سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ...

تحمیدیه: به معنای حمد و ستایش خداوند و در اصطلاح عبارت است از مقدمه ­ای که در آغاز کتاب­ها در ستایش خدا و برشمردن نعمات و صفات او آورده می شود.

دنباله در ادامه مطلب

ستایش

ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ و خدایی    نروم جز به همان ره که توام راه نمایی- سنایی غزنوی

مَلِک: پادشاه ، صاحب ملک . ج . ملوک - ذکر: یاد کردن ، بیان کردن . یادآوری

خدا :  1 - آفرینندة جهان . 2 - مالک ، صاحب 

شعر فوق، بیت آغازین یکی از غزل­های «سنایی» است.

معنی: پادشاها! ]برای آرامش درونم[ از تو یاد می­ کنم که پاکیزه و آفریننده ­ای و جز به آن راهی که تو نشانم می دهی، نمی­ روم.   -   ملک: مناداست و (ا) حرف ندا.

منادا: کلمه ­ای ­است که بعد یا قبل از حروف ندا قرار گرفته و مخاطب جمله ­ی وابسته به خود می­شوند. منادا در شمار جمله­ ی کامل محسوب می ­شود و بیت فوق، شش جمله دارد: ملِکا! ذکر تو گویم که تو پاکیِ(پاک هستی) و خدایی (خدا هستی)/  نروم جز به همان ره که توام راه نمایی.

در سال گذشته خواندیم:« پاکا! ملکا! مُلکِ جان­ها از انِ توست و جمله دل­ها به فرمانِ تو». در این عبارت، «پاکا! ملکا!» هر دو منادا هستند. و (ا) پایانی کلمات، حرفِ نداست. منادا در حکم جمله ­ی کامل است.

مُلک: سرزمین

مَلِک: فرمان­روا، پادشاه

مِلک: خانه و زمین

مَلَک: فرشته

شناخته­ ترین حروف ندا، عبارتند از: ای، یا، ا، ایا و ... . مثال: سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ...

تحمیدیه: به معنای حمد و ستایش خداوند و در اصطلاح عبارت است از مقدمه ­ای که در آغاز کتاب­ها در ستایش خدا و برشمردن نعمات و صفات او آورده می شود.

ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف بزرگ و نامدار نیمه­ی دوم سده پنجم و نیمه­ی اول سده­ی ششم هجری است. وی در سال ۴۶۳ یا ۴۷۳ هجری قمری در غزنین دیده به جهان گشود. چنانچه ازشعر سنایی برمی‌آید او به تمام دانشهای زمان خود آگاهی و آشنایی و در برخی تبحر و استاری داشته است. وی در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی درگذشت. از آثار وی غیر از دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعی، مثنویهای وی معروف و بدین قرارند: مثنوی­های حدیقةالحقیقه، طریق التحقیق، کارنامه­ی بلخ، سیر العباد الی المعاد، عشق‌نامه و عقل‌نامه. سه مکتوب و یک رساله­ی نثر نیز به وی نسبت داده‌اند.


به نام خداوند جان و خرد       کزین برتر اندیشه بر نگذرد

جان: روح، روان - خرد: عقل، اندیشه کزین: مخفّف(که+ از +این) به نام آفریدگار روح و اندیشه­ ی انسان آغاز می­ کنم که اندیشه­ و درک انسان به بالاتر و بهتر از این راه نمی ­برد.

خداوند نام و خداوند جای        خداوند روزه دهِ رهنمای

نام: 1 - اسم ، لفظی که برای نامیدن کسی یا چیزی به کار می رود. 2 - شهرت ، آوازه (خوب ).  3 - کلمه ، لفظ . 4 - صورت ظاهر. 5 - نشان ، اثر. جای: 1- محل، مکان. 2- دنیا، هستی -روزی ­ده: روزی دهنده. (کسی که روزی می­ دهد).-رهنمای: نشان دهنده ­ی راه. صفت فاعلی مرکّب مرخم: صفتی که بخش پایانی آن حذف شده باشد. مثال: رزم­ آزمای ó رزم­ آزماینده  / روزی­ دهó روزی دهنده /  جنگ­جوی ó جنگ­جوینده / ره ­نمای ó ره نماینده

خداوند کیهان و گردان سپهر                      فروزنده­ ی ماه و ناهید و مهر

کیهان: (گیهان ó کیهانó جهان). -گردان: چرخنده، چرخان سپهر: آسمان -گردان سپهر:آسمان چرخنده فروزنده: برافروزنده، روشن کننده. -ناهید: سیّاره ای در آسمان که نام دیگرش زهره، یا ستاره ­ی صبحگاهی است. مهر: خورشید، آفتاب. - ماه و ناهید و مهر: آرایه­ ی مراعات نظیر دارند. مراعات نظیر: به آوردن اعضای یک مجموعه در شعر یا نوشته­ های ادبی، مراعات نظیر می ­گویند.مثال: ابر و باد و مه وخورشید و فلک درکارند      تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری. شاهنامه ­ی فردوسی حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری- درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. بر پایه دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای باژ در شهرستان توس (طوس) در خراسان دیده به جهان گشود. سال زایش فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریافته شده‌است که در یکی از سروده‌های فردوسی می‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران در سال ۳۸۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ خورشیدی) را دریافت کرد:

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت             نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت

فریدون بیداردل زنده شد                       زمین و زمان پیش او بنده شد

الهی! چه زیباست ایّام دوستان تو با تو و چه خوش است گفت­وگوی ایشان در راه جست­وجوی تو! خدایا! به شناخت تو زندگانیم (آفریدگارا! ما به اندازه­ای که تو را می­شناسیم، زنده­ایم) و به نصرت تو شادانیم(و به یاری و دست­گیری تو خوش­حال و شادمان هستیم)، به کرامتِ تو نازانیم(کرامت: سخاوت ، جوان­مردی ، بخشندگی/ نازیدن: 1 - ناز کردن . 2 - فخر کردن ، تکبر نمودن . / به بخشندگی تو افتخار می­کنیم) ، به عزّ تو عزیزانیم(عزّ: ارجمند شدن ، عزیز شدن . 2 - ارجمندی ، ارزشمندی. / عزیز:  1 - گرامی ، محبوب . 2 - ارجمند، بزرگوار. 3 - کمیاب ، نادر.) به خاطر ارزشی که در درون ما نهادی، ارزشمند و بزرگوار شدیم. خدایا! نه شناخت تو را توان(نه توانایی شناختن تو را داریم)، نه ثنای(مدح، ستایش، سپاس­گزاری) تو را زبان(نه زبان سپاس­گزاری از تو را داریم)، نه دریای جلال و کبریای تو را کران (بزرگی و عظمت تو پایانی ندارد) پس تو را مدح و ثنا چون توان؟ (پس چگونه می­توان سپاس تو را به جا آورد). پس تو را مدح و ستایش چون توان ؟ پس چگونه می توان تورا مدح و ستایش کرد سوال تاکیدی : سوالی که پاسخ آن برای گوینده و شنونده معلوم باشد و هدف گوینده از طرح سوال، تاکید بر‌مطلب است. چند مثال دیگر:

فضل خدایی را که تواند شمار کرد؟    یا کیست شکریکی از هزار کرد؟

از دست زبان که برآید                         کز عهده شکرش به در‌ آید؟

(جلال1 - بزرگی ، عظمت . 2 - شکوه.)، (کبریا: بزرگ منشی، عظمت)، (کران: 1- کنار، حاشیه. 2- کرانه، لب ساحل. 3- پایان.). (مدح: ستایش، سپاس­گزاری).  کشف­الاسرار، ابوالفضل رشید الدین میبدی از مؤلفان نیمه اوّل قرن ششم هجری است . کتاب او به نام کشف الاسرار و عدةالابرار تفسیر بزرگ مشروحی است از قرآن که تألیف آن در اوایل سال 520 ق آغاز شد و چنانکه خود در آغاز کتاب خویش گقته در حقیقت شرحی است بر تفسیر ی که استاد او خواجه عبدالله انصاری ترتیب داده بود و به همین سبب در بسیاری از موارد کتاب خود نام آن استاد را با عناوینی از قبیل پیر طریقت و عالم طریقت و شیخ الاسلام انصاری و امثال آنها آورده است . کلام میبدی در تفسیر او روان و منسجم و در بسیاری از موارد به شیوه سخنان استاد او موزون و مقفّی یا مسجّع است و به همین سبب هنگام بحث در سبک  موزون آن سخن رفته است. میبدی در تفسیرهر یک از آیات آنرا یک بار به فارسی روانی معنی می کند و آن را النوبة الاوّلی می نامد و در نوبت ثانی به تفسیر همان آیه بنا بر روش عامه مفسران و در نوبت ثالث باز به تفسیر آن آیه به شیوه صوفیان می پردازد و در این مورد است که زیبایی نثر میبدی آشکار می شود . کتاب کشف الاسرار به همّت آقای علی اضغر حکمت از سال 1331 ش به بعد در ده مجلد در دانشگاه تهران به چاپ رسیده است .» کشف الاسرارو عدةالابراراز مهمترین تفسیرهای پارسی قرآن مجید تألیف رشید الدین المیبدی این تفسیر در سال520 انجام گرفته است .» سپاس یزدان این متن بر اساس آرایه­ی «سجع» نوشته شده است. سجع در لغت به معنای«آوای کبوتر» و در اصطلاح آوردن کلمات با حروف و آهنگ مشترک در شعر و نوشته­های ادبی­است. جایگاه سجع در نثر مانند قافیه در نظم است(همان­گونه که قافیه در انتهای مصرع می­آید؛ سجع نیز در پایان جمله­ها می­آید). نوشته­هایی که آرایه­ی سجع در آن­ها فراوان به­کار رفته،«مسجّع» می­گویند. بازرگانی را دیدم که صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمت­کار... گاه گفتی خاطرِ اسکندریّه دارم که هوایی خوش است؛ باز گفتی نه، که دریای مغرب مشوّش است ... . (گلستان سعدی). از بین شاعران و نویسندگانی که به نثر مسجّع توجّهی نشان داده و آثاری به این سبک نوشته­اند، می­توان به: خواجه عبدالله انصاری با «مناجات نامه»، کیکاووس­بن قابوس با«قابوس­نامه»، سعدی شیرازی با«گلستان» و قائم­مقام فراهانی با «منشآت» اشاره کرد. یزدان: خدا، خداوند. داننده: دانا، آگاه. منظور از داننده­ی آشکار و نهان«آگاه به همه چیز است». راننده: گرداننده، صاحب­اختیار. چرخ: فلک، آسمان، گردون. زمان: روزگار، زمانه. دارنده: صاحب، مالک. جانوران: موجودات زنده، حیوانات و انسان­ها. درود: سلام. مصطفی: برگزیده شده             صلّ­الله علیه و آلهِ و سلّم: درود و سلام خدا بر او و بر خاندانش. خاتم: 1- ختم کننده، پایان دهنده . 2 - پایان، عاقبت . 3 - انگشتری . 4 - مُهر، نگین . جمع آن خواتم . 5- آخِری ، آخِرین . 6 - اشیایی مثل قاب عکس ، جای قلم و مانند آن که بر روی آن با عاج ، استخوان ، فلز و چوب زینت کاری و نقش و نگار شده باشد. آفرین: 1 - تحسین . 2 - سپاس . 3 - درود، تهنیت ، تبریک . 4 - دعای نیک . اصحاب: جِ صاحب . 1 - یاران ، دمسازان . 2 - مالکان ، صاحبان. گزیدگان: پسندیدگان، انتخاب شدگان. گزیده کردن : دست چین کردن ، انتخاب کردن. خلق: 1 -  آفریدن . 2 - آفرینش .3 - آفریده ، مخلوق .4 - مردم ، انسان. راه نمودند: راهنمایی کردند. طریق: 1 - راه . 2 - شیوه ، روش . 3 - آئین ، مسلک . 4 - حال ، حالت . 5 - عادت ، خو. 6 - پیشه ، شغل . مبطلان: پیروان باطل، اهل باطل. برنوشتند: برچیدند، طی کردند، پاره کردند، جمع کردند. بساط: 1 - گستردنی . 2 - شادروان . 3 - فراخی میدان . 4 - سفرة چرمین . بساط انداختن :1 - اسباب فروختنی را در مکانی پهن کردن . 2 - فرش انداختن . آر ایه­ی تضاد: نسبت کلمات متضاد در شعر و نوشته­ های ادبی، تضاد می­گویند.گروه کلمات متضاد: آشکار / نهان - پیدا / پنهان- سرآغاز / سرانجام - آغاز / انجام- ظلمت / نور- مبدأ / مقصد - باز / بسته-شروع / پایان- آفرین / نفرین- جوانی / پیری-تندرستی / بیماری- بی ­نیاز / نیازمند-آسایش /گرفتاری-زندگی / مرگ- بهار/ خزان

الابنیه عن حقایق ­الادویه

الابنیه عن حقایق الادویه کتابی است در داروشناسی به فارسی اثر ابومنصور موفق هروی داروشناس ایرانی از قرن چهارم هجری. الابنیه عن حقایق الادویه یکی از معدود قدیمی‌ترین آثار منثور در زبان فارسی است. نسخه‌ای از این کتاب به خط علی بن احمد اسدی طوسی شاعر لغوی و ادیب قرن پنجم هجری در وین موجود است. این نسخه ظاهراً قدیم‌ترین نسخه خطی فارسی است که تاکنون به دست آمده است. به نوشته فلوگل مجموع مفرداتی که در آن عنوان شده ۵۴۷ مورد است که برحسب حروف تهجی مرتب شده (ولی فقط برحسب حروف اول، و حروف دوم و سوم در آن رعایت نشده است). این کتاب را اولین بار زلیگمان در ۱۸۵۹ در وین به طبع رسانید و ترجمه آلمانی آن (توسط عبدالخالق آخوندف) بدون تاریخ در هاله (آلمان) چاپ شد. متن تصحیح شده کتاب الادویه به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی در سال ۱۳۴۶ در تهران به چاپ رسیده است.

نظرات 3 + ارسال نظر
sepideh پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ب.ظ

ببخشید، می تونین بگین شعر ملکا از کدوم کتاب سنایی هستش؟

بهار دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:14 ب.ظ

کتاب الحدیقه حقیقه

لیلا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 08:13 ق.ظ

:خنده:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد