درس سوّم فارسی سوّم راهنمایی / دروازه ای به سمت آسمان
پای نهادن: قدم گذاشتن کرب: سرزمین بلا: آزمایش، امتحان
کربلا: سرزمین آزمایش و امتحان قافله: کاروان مُلحق شود: بپیوندد
پندار: حدس و گمان محفوظ داشتن: حفظ کردن، نگهداری
عظیم: بزرگ می انگارند: نصوّر میکنند، گمان میکنند
(صلح و جنگ) و (پیر و جوان): آرایه ی تضاد دارند.
ناگاه: ناگهان، به ناگاه. جاودانگی: ماندگاری.
بی وقفه: بی درنگ، بدون توقّف. باز ایستادن: متوقّف شدن.
حیات معمول: زندگی طبیعی، زندگی عادی.
در عبارات:«کشتیها به گل نشستند» و «اتومبیلها گریختند» و «رودخانه ماند و نظاره کرد» آرایهی جاندار پنداری(جانبخشی به اشیا) وجود دارد.
دنباله در ادامه مطلب
درس سوّم فارسی سوّم راهنمایی / دروازه ای به سمت آسمان
پای نهادن: قدم گذاشتن کرب: سرزمین بلا: آزمایش، امتحان
کربلا: سرزمین آزمایش و امتحان قافله: کاروان مُلحق شود: بپیوندد
پندار: حدس و گمان محفوظ داشتن: حفظ کردن، نگهداری
عظیم: بزرگ می انگارند: نصوّر میکنند، گمان میکنند
(صلح و جنگ) و (پیر و جوان): آرایه ی تضاد دارند.
ناگاه: ناگهان، به ناگاه. جاودانگی: ماندگاری.
بی وقفه: بی درنگ، بدون توقّف. باز ایستادن: متوقّف شدن.
حیات معمول: زندگی طبیعی، زندگی عادی.
در عبارات:«کشتیها به گل نشستند» و «اتومبیلها گریختند» و «رودخانه ماند و نظاره کرد» آرایهی جاندار پنداری(جانبخشی به اشیا) وجود دارد.
آرایه ی جاندار پنداری(جانبخشی به اشیا): اگر اشیای بیجان و عناصر و پدیده های طبیعی را با ویژگیهای رفتاری جانداران توصیف کنیم؛ به صورتی که باعث زیبایی نوشته شود، جاندار پنداری (جان بخشی به اشیا) انجام داده ایم.
آرایه ی تشبیه: به تشبیه کردن یا ادعای همانندی بین دو چیز، به شرط زیباییِ هنری، آرایه ی تشبیه می گویند.
ارکان تشبیه | |
1-مشبّه(طرف اوّل): چیزی که به چیز دیگر مانند میشود. |
2-مشبّهٌبه(طرف دوم): آنچه به آن مانند می کنیم. |
3-وجهِ شبه: به ویژگی مشترک طرف اوّل و طرف دوم میگویند. |
4-ابزار تشبیه(ادات): مثل، مانند، همانند، چون، وار، بسانِ،سان، همچون و ... که به کمک تشبیه میآیند. |
مثال: 1 وقت 4مثل 2طلا 3ارزشمند است. ابر مانند پردهای خورشید را پنهان کرد. |
ارکان تشبیه را در جملههای زیر تعیین کنید:
حیات حقیقی مردان خدا ققنوسوار از میان خاکستر نخلهای نیم سوخته سر برآورد.
خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد.
خرمشهر مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود.
نظاره کرد: نگاه کرد، تماشا کرد. عقلِ باژگونه: عقل وارونه، عقل معلّق
درنیابند: متوجّه نشوند، نفهمند. شقایق: از خانواده ی لاله ها
مظهر: محلّ تجلّی. استقامت: استواری، مقاومت.
متجاوزان: تجاوزگران، اشغالگران مدافعان: محافظان.
شط: رود. استوار: محکم و پابرجا.
ایران شهر: کشورِ ایران مقرّ: محلّ قرار گرفتن، قرارگاه.
تداعی: یادآوری. عشّاق: جمع مکسّرِ عاشقان.
حسرت: اندوه، آرزو معارج: محل بالا رفتن(جمع مکسّرِ معراج)
فراز: بالا، بلندی، ارتفاع سلاله: خاندان، خانواده.
حذف: به کاستن بخشی از کلام به جهت پرهیز از تکرار، «حذف» می گویند.
حذف بر دو نوع است:
1) حذف به قرینه ی لفظی: اگر فعل جمله ای را به خاطرِ تکرار بیهوده ی آن در جمله ی پیشین یا جمله ی بعدی، حذف به قرینه ی لفظی می گویند.
مثال: آنان که یاد آن مقاومت عظیم را در دل محفزظ داشته اند، پیر شده اند و پیرتر(شده اند). خداوند دوستدار نیکوکاران است و یاورِ راست گویان(است).
2) حذف به قرینه ی معنوی: اگر از رویِ معنی سخن به قسمت حذف شده ی جمله پی برده و آن را حدس بزنیم، به آن حذف به قرینه ی معنوی می گویند. مثال:
ای نامِ تو بهترین سرآغاز(است) بی نامِ تو نامه کِی کنم باز؟
**
به نامِ خداوندِ جان آفرین(آغاز می کنم) حکیمِ سُخن در زبان آفرین(آغاز می کنم)
مونولوگ: به گفت و گوهای یک نفره که می تواند مخاطب داشته باشد یا بدون مخاطب باشد، مونولوگ می گویند. اغلبِ نیایش ها، مناجات ها و مرثیه ها مونولوگ هستند.
دیالوگ: به گفت وگوهایی که در داستانها، نمایشنامه ها و فیلمنامه ها بین چند نفر صورت میگیرد، دیالوگ میگویند.
رنگِ بهاران
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
«امشب دلم به یادِ عزیزان گرفته است»
آرایهی «جان بخشی» در عبارت«غمی جان گرفته است» وجود دارد. همچنین مصرع دوم بیت(«امشب دلم به یادِ عزیزان گرفته است») از یک «شهید» تضمین شد ه است.
تا لحظه های پیش، دلم گورِ سرد بود
اینک به یُمن یاد شما جان گرفته است
در عبارت« دلم گور سرد بود» آرایه ی تشبیه وجود دارد. (دل«طرف اوّل» به گورِ سرد«طرف دوم» تشبیه شده است.
یُمن: مبارکی، فرخندگی، میمنت
در آسمانِ سینه ی من ابرِ بغض خُفت
صحرایِ دل، بهانه ی باران گرفته است
صحرایِ دل: ترکیبِ اضافی(مضاف و مضافٌ الیه) واضافه ی تشبیهی است. دل (اسمِ دوم) به صحرا (اسمِ اوّل) تشبیه شدهاست و ویژگی مشترک این دو«نیازمندی به بارش» منظور است. در طولِ بیت نیز استعاره وجود دارد. همچنین در عبارت «بهانه گرفتن» برای «صحرا»جانبخشی صورت گرفته است.
از هرچه بویِ عشق، تُهی بود خانه ام
اینک، صفایِ لاله و ریحان گرفتهاست
بوی عشق: ترکیبِ اضافی(مضاف و مضافٌ الیه) و اضافه ی استعاری است. عشق (اسمِ دوم) به گلی تشبیه شده که تنها یکی از ویژگیهای آن(بو) در (اسمِ اوّل) حاضر شده است.
تُهی: خالی
لاله و ریحان: آرایه ی تناسب می سازند.
به حضور دوگانه ی واژه هایی که با هم نسبت و خویشاوندی دارند، آرایه ی تناسب میگویند. لاله و ریحان در گُل بودن با هم نسبت و خویشاوندی دارند.
اگر تعداد واژه های خویشاوند در طولِ بیت به بیش از دو مورد برسد، آرایهی مراعات نظیر خواهیم داشت. مثال: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بیت زیر مراعات نظیر هستند:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
دل و دین و عقل و هوشم، همه را به باد دادی
زِ کدام باده ساقی به منِ خراب دادی؟
یا در بیت بالا« دل و دین و عقل و هوش» مراعات نظیر دارند.
دیشب دو چشمِ پنجره در خواب می خزید
امشب سکوتِ پنجره، پایان گرفته است
چشمِ پنجره: ترکیبِ اضافی(مضاف و مضافٌ الیه) و اضافه ی استعاری است. پنجره (اسمِ دوم) به موجودی تشبیه شده که تنها یکی از اندامهای آن(چشم) در (اسمِ اوّل) حاضر شده است. همچنین «خزیدن» برای پنجره باعث آرایه ی جاندار پنداری یا جانبخشی به اشیا است.
سکوتِ پنجره: ترکیبِ اضافی(مضاف و مضافٌ الیه) و اضافهی استعاری است. پنجره (اسمِ دوم) به موجودی تشبیه شده که تنها یکی از ویژگیهای آن(سکوت) در (اسمِ اوّل) حاضر شدهاست. همچنین «سکوت شکستن» برای پنجره باعث آرایهی جاندار پنداری یا جانبخشی به اشیا است.
امشب فضایِ خانه ی دل، سبز و دیدنی است
در فصلِ زرد، رنگِ بهاران گرفته است
خانه ی دل: ترکیبِ اضافی(مضاف و مضافٌ الیه) و اضافه ی تشبیهی است. دل(اسمِ دوم) به خانه (اسمِ اوّل) تشبیه شده است و ویژگی مشترک این دو«شخصی بودن» است.
بین«سبز و زرد» در بیت پایانی، آرایه ی تناسب وجود دارد. زیرا دو خویشاوند از خانواده ی «رنگها» در طولِ بیت آمده است.
از آسمان سبز، سلمان هراتی
حکایت
سیرت سلمان
سلمان فارسی بر لشکری امیر بود. در میان رعایا پنان حقیر مینمود که وقتی خادمی به وی رسید، گفت: این توبرهی کاه بردار و به لشکرگاهِ سلمان بر. سلمان برداشت. چون به لشکرگاه رسید، مردم گفتند:«امیر است». آن خادم بترسید و در قدمی وی اُفتاد. سلمان گفت:«به سه وجه این کار از برای خود کردم، نه از بهرِ تو، هیچ اندیشه مدار. اوّل آن که تکبّر از من دفع شود؛ دوم آن که دلِ تو خوش شود؛ سیُم آن که از عُهدهی حفظ رعیّت برآمدهباشم».
امیر: فرمانده رعایا: عوامِ مردم، تودهی مردم. جمع رعیّت.
حقیر: ناچیز، کم ارزش، کوچک مینمود: نشان میداد
وقتی: زمانی، روزی خادم: خدمتکار، زیردست، رعیّت
توبره: کیسه، گونی. بَر: بن مضارع از مصدر بُردن. بِبر
لشکرگاه: محلّ اقامت لشکر، قرارگاه در قدمِ وی افتاد: به دست و پای او افتاد، به التماس افتاد.
وجه: صورت، جهت به سه وجه: به سه دلیل، به سه جهت
از برای خود: به خاطرِ خودم. از بهر: برای ، به خاطرِ، از برای.
اندیشه مدار: نترس، وحشت مکن. تکبّر: خودستایی، خود خواهی، غرور.
دفع: راندن، دور کردن، طرد کردن دفع شود: دور شود
دلِ تو خوش شود: تو خوشحال شوی. عهده: مسؤولیّت، وظیفه.
حفظ: محافظت، نگهداری، مراقبت.
از عهده بیرون آمدن: به وظیفه عمل کردن، پیروز شدن در مسؤولیّت.
روضه ی خُلد، مجد خوافی
رخصت رویش- فصل غریبی - عیش گلزار – خرقه ی فرسوده - منجی جهان- سلطان آسمان – هوا و هوس - صفت تفضیلی - قافیه و قیافه - قصیده و غزل- تلمیح و تشخیص - توصیف طبیعی - جوانان سعادتمند - مقاومت عظیم - جنگ و صلح - الحاق و ملحق - قافله و کاروان -حیات معمول – سرچشمه ی جاودانگی – ققنوسوار – باز نایستادهاست - نظر و نظاره - حیات حقیقی مردان خدا - عقل باژگونه - قبرستان شهدا - شقایق خونرنگ - داغ خرّمشهر- مسجدِ جامع – مظهر استقامت - اشغال متجاوزان - مدافعان خرّمشهر – مظهر آرزو - شطّ العرب - مقرّ فرماندهی - تداعی صحنه ی کربلا - اصحاب حقیقت - قرارگاه عشّاق - ویرانیِ معارج – سلاله ی جوانمردان - مرتضی آوینی- حذف به قرینه ی لفظی – قرینه ی معنوی - مونولوگ و دیالوگ – نمایشنامه ها و فیلمنامه ها- حافظه و استعداد – واقعهی دفاع مقدّس – مرثیه ها و مناجاتها- به قصدِ لذّت – دسته بندیهای مکرّر – حتیّ الامکان – مطالعه ی مذهبی - فضای دیدنی- آرایه ی تضمین - سلمان هراتی - رعیّت و رعایا – از عهده ی حفظِ رعیّت - دفعِ تکبّر – روضهی خُلد – توبره ی کاه - مجدِ خوافی – ذخایرِ زیر زمینی- فضیلت و تقوا - ننگین و شرارت انگیز - اعتدال و قناعت – انحطاطِ حکومت – غرور و غفلت – مقهور و مغلوب - انضباط و استحکام - قدرت و اقتدار - مسؤلیّت پیچیده – پُر توقّع و سختگیر - عامّه و عموم - خصوصیّتِ اقلیمی - بدیهی و واضح – از لحاظ منابع - مراقبت خاص – مقدور و ممکن - ملّاحان و دریانوردان - مهارت و تخصّص - کارآیی و قابلیّت - توانایی راهبرد -آشفتگیِ ذهنی - کوشندگی و آگاهی - سامان عقیدتی - عمده و اساسی – قریحه ی نقد و تحلیل – آموزه های حِکَمی - آبشخورهای زلال - چگونگیِ بهره گیری – تغییر و تلخیص – محمّدعلی اسلامیِ ندوشن - فعل مضارع.